کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : حسین ایمانی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : غزل    

وقتی رَجَز می‌خوانْد میدان زیر و رو شد            کـوفـیِ تــرسـو بـاز هـم بـی‌آبـرو شـد

لـرزیـد مـیـدان زیـرِ پـاهایِ عـلـمـدار            صِفـِّیْن با تکـبیرِ حـیـدر رو به رو شد


در برقِ چـشمش قوّتِ تیغِ علی داشت            دسـتِ خـدا در آسـتـیـنی تـازه رو شـد

ارثِ امـیر الـمؤمـنین بر قـلبِ کین زد            ذکـرِ لـبِ زهـرا دمِ یـا حـیُّ و هـو شد

آبِ فرات از شرمِ لبهایش تَرَک خورد            شـطّـی خـمـارِ لحـظـۀ نابِ وضـو شد

سرمـایـۀ امُّ البـنـین لب تشـنه جان داد            کـوثر رسید و مادر و غمخوارِ او شد

در علقمه یا فاطمه گفت و زمین خورد            نـدبـه نـدایِ روضـه‌هایِ هـر گـلـو شد

: امتیاز

زبانحال حضرت عباس علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

با منِ تشنه لب اِی مشک وفـاداری کن            دلِ اهل حرم این جاست تو دلداری کن

هـمـره آبِ درونت بـه زمـین می‌ریـزد            آبـرویـم بـه بـر یــار، خــریــداری کـن


خـواهم آبی بـبـرم بهر گـلـویی کوچک            آه اِی مشکِ زمین خورده مرا یاری کن

یاد لب‌های حـسین آب نخـوردم هـرگز            یاد مظلومی او باش تو غـمخواری کن

دستم از بازوی من قطع شد و با دندان            سوی خـیـمه بَرَمَت یـاریِ بیـماری کن

من عـلـمـدار سـپـاهـم به زمـین افـتـادم            بهـر یـاریّ تـنـم خـیـز عـلـمـداری کـن

آبـرویم به بر فـاطـمه رفت از خجـلـت            با منِ تـشنه لب ای مشک وفاداری کن

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

خیز از جا و از این زندگی‌ام سیر مکن            با غمت جان مرا پـیـرتر از پیر مکن

نیست عضوی به تنت شبه علی‌اکبر من            با چنین حال علی سعی به تکبیر مکن


قـوت پـیکـر من رفت ز دسـتـم پـسرم            دیده بگشا پدرت را تو زمین‌گیر مکن

لشکری خنده کنان خیره به احوال من است            داغ قلبم تو در این هلهله تکـثـیر مکن

عـمّـه آمد ز حـرم نـالـه زنـد یا ولـدی            پاسخـش گو پسرم جان پدر دیـر مکن

می‌رسـد زمـزمۀ رفـتن جـان از بـدنم            خود نمایی کن و این زمزمه تعبیر مکن

گر نخیزی تو ز جا صفحۀ عمرم سوزد            اینچـنین آخـر کارم تو به تحریر مکن

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

در وقت رزم دل ز همه می‌بری علی            پا در رکاب می‌زنی و محـشری علی

ابـرو نهان کن از نظر خـیـرهٔ حـسود            آئـیـنـه‌دار صورت پـیـغـمـبـری عـلـی


قامت مگو قـیـامت زهـراست قـامـتت            چون او در دفاع ز امامت، سری علی

گــرم طـواف روی تـو آل ابــوتــراب            غـرق عـبـادتی و خـدا مـنـظـری علی

وصفت همین بس است که در کوی رب عشق            شـه زاده حــرم، عـلیّ اکـبـری عــلـی

وجه غیور هر غـضبت وقت حـمله‌ها            گاه رجز تو منـتـسب از حـیدری علی

بین خطوط روی جبینت پُر از خداست

ابن الحـسین لـیـلی لـیـلای کـربـلاست

نـور خـدا ز صورت تو دیـده می‌شود            پـیـغـمـبـرانه بر هـمه تـابـیـده می‌شود

شـمـشاد قـامتی و به شـمـشـیر کوفیان            گـلـبرگ ها ز سـاقۀ تو چـیـده می‌شود

مثل بـلـور شـیـشه‌ای سنگ خورده‌ای            با بـوسه‌ای وجـود تو پاشـیـده می‌شود

شمشیر اهـل کوفه چه آورده بر سرت            هر گوشه‌ای ز دشت تنت دیده می‌شود

جسمی که زیر ضربه به هم ریخته چسان            هر تکه‌ای به روی عـبا چیده می‌شود

بـر نـالـه‌هـای مـمـتـد بـابـا کــنــار تـو            از سوی لشگری همه خـندیده می‌شود

قـلـبی که از تـمـام تـنـت پـاره‌تـر شده            با هـر صدای قـهـقـه رنجـیـده می‌شود

دنـبـال زیـنـب آمـده سـقـای عـالـمـیـن

فـریـاد می‌زنـنـد که وای از دل حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به جهت انتقال بهتر معنای شعر و مدح واقعی اهل بیت تغییر داده شد، ضمن اینکه در بیت دوم کلمه محشری قافیۀ تکراری است.

گـیـسو به بـاد می‌دهی و دلـبـری علی            پا در رکاب می‌زنی و محـشری علی

قامت مگو قـیـامت زهـراست قـامـتت            از بس که قد کشیده‌ای و محشری علی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن موضوع و تحریفی بودن داستان مقراض تغییر داده شد جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مقراض اهل کوفه چه آورده بر سرت            هر گوشه‌ای ز دشت تنت دیده می‌شود

بیت زیر به دلیل مستند نبودن موضوع و تحریفی بودن حذف شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در زیر سم اسب تنت مـثـل زعـفـران            بر روی سنگ ها همه سابـیده می‌شود

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

چون وقت جـدال پـسـر خـون خدا شد            ناله ز دل اهـل زمین رو به سـمـا شد
خورشید حرم همچو رسول دوسرا شد            گـفـتـنـد عـلـی جانب مـیـدان جـفـا شـد


فـریـاد کـشـیـدند هـمـۀ خـیـمـۀ سلطان

اکـبـر رود ای اهل حـرم جانب میدان

هم پیر و جوان بهر علی دل نگـرانند            گویا هـمۀ انس و ملک سیـنـه زنانـنـد
دنــبـالـۀ مـرکـب هـمـۀ دشـت روانـنـد            از درد فراغش همه کس نوحه بخوانند
هـمـنـالـه تـمـام حـرم و شاه شـهـیـدان
اکـبـر رود ای اهل حـرم جانب میدان

اشک از بصر اهل سما رو به زمین است            سـوزان دل عـبـاس یـل اُمّ بنـیـن است
او بـیـن خـلایـق مثـل دُرّ ثـمـیـن است            فریاد نبی و علی و عرش همین است
گـیـریـد به بـالای سـر او هـمـه قـرآن

اکـبـر رود ای اهل حـرم جانب میدان

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

خورشید شد سوار فلک بی‌قرار رفت            از مرکـب امـیـد پـدر شـهـسـوار رفت

می‌ریخت برگ و بر ز درختان سبز پوش            آمـد ز راه بـاد خـزان تـا بـهـار رفـت


اشکی بدل به خـون جگـر شد قدم قدم            روح زلال از بـدن چـشـمـه‌سار رفت

خُـلـقا و منـطـقا گـوهـر ناب خلـق بود            گـنج عـیان ز کیسه این روزگار رفت

مانـنـد تــیــر پَــر زده از چـلـۀ کـمـان            شمشیرِ قامت آخت و چون ذوالفقار رفت

خود از سـر سـپـاه ز سـیـر قـدش فتاد            تا بین دشت آن قد چون کوهسار رفت

مـیـدان هـمـه قـلـمـرو ابـر سـیـاه بـود            تا آفـتـاب سر زد و دشـمن کـنـار رفت

از موی و روی او شده گم صبح و شام کفر            در بین دشت جـلوۀ لـیـل و نهار رفت

مانند سیـل حـمـله او لشگـری شکافت            از میـمـنـه به مـیـسره با اقـتـدار رفت

با شعـلـه‌های تـیغ عـلـی روح دشمنان            از تن فـرار کرد و شبـیه شـرار رفت

از گـردبـادِ تـیـغ عـلـی در امـان نـبود            هرکس رسید تا به فلک چون غبار رفت

تا که ز رعد و برق عمودی فلک شکافت            تاب از قـرار دامـن آن بی‌قـرار رفت

کوچه برای پـیکر او دشـمـنـش گشود            بـی‌اخـتـیـار در وسـط نـیـزه‌زار رفت

خـورشید در محـاصره ابر تـیـره بود            باران شروع گشت و تنش زیر بار رفت

دست از تن عـلـی نکـشـیـدند دشـمنان            هر سوی چون ستارۀ دنباله دار رفت

باران نیزه دُرِّ نجف نه عـقـیق ساخت            از دست تکه تکه آن خوش عیار رفت

هر کس رسید برگی از آن گل ربود و بُرد            آنگونه که دگـر اثـر از گـلعـذار رفت

بر پـاره‌هـای او نـنـهـد تا قـدم حـسیـن            زانـو کـشید و در وسط لالـه‌زار رفت

تـغـیـیـر کـرد مـیـوۀ جـان حـسـیـن، آه            آمـد شبـیه سیب ولی چـون انـار رفت

با صد هـزار چشم بـبـیـند مگر حسین            باز آن تنی که زیر سنان بی‌شمار رفت

ناچار شد به خاطره دل خوش کند، فقط            چندین پَر از علی به حرم یادگار رفت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن موضوع و تحریفی بودن داستان مقراض و عمود حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تیغ و عمود و نیزه ومقراض و سنگ و چوب            در قتل او هر آنچه بگویی به کار رفت

با توجه به اینکه مقاتل معتبر تصریح کرده‌اند قبل از رسیدن سیدالشهدا عليه‌السلام حضرت علی اکبر به شهادت رسیده بودند بیت زیر خذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

وقتی که دست پا زدنش را به چشم دید            بی‌اخـتـیار جـان وی از اخـتـیار رفت

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : مصطفی هاشمی نسب نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

من چگونه سوی خیمه خبرت را ببرم؟            خبــر ریخـتــن بــال و پرت را بـبـرم

واژه‌های بدنت سخت به هم ریخته است            سینه‌ات یا جگرت یا که سرت را ببرم؟


مثل مـادر وسـط کوچه گرفـتـار شدی            تـن پـامــال شـده در گـذرت را بـبـرم

ولـدی لـب بـزن و نـام مـرا بـاز بـبـر            تا به هـمـراه نسـیم این اثـرت را ببرم

ارباً اربا تر از این قامت تو قلب من است            چـونکه بایـد بدن مخـتـصرت را ببرم

میوه‌های لب تو روی زمین ریخته است            بــا عـبـا آمــده‌ام تــا ثـمـرت را بـبـرم

بت شکن بودی وپیش از همه مبعوث شدی            حــالـیــا آمــده‌ام تــا تـبـرت را بـبــرم

شبه پیغمبر من معجزه‌ها داری، حیف!            قسـمت من شـده شق القـمرت را ببرم

سفره‌ات پهن شده در همۀ دشت، کریم!            سهم من هم شده سوز سحرت را ببرم

لشـگر روبـرویت «آکلة‌ الاکـباد» اسـت            کاش می‌شد که علی جان جگرت را ببرم

بدنی نیسـت که تشـیـیـع کنم، مجبـورم            تکّه تکّه تـنی از دور و بَـرت را ببرم

ترسم این است که لب بر لب تو جان بدهد            بگُـذار ایــن پـدر محـتضـرت را ببرم

مادرت نیست ولی منتظر سوغات است!            عطر گیسوی تو از این سفرت را ببرم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­ های معتبر حذف شد؛ زیرا بر خلاف آنچه گفته می‌شود مطابق با استناد به کتب معتبر همچون: تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۶؛ الارشاد ج۲ص ۱۵۸؛ اللهوف ۹۹؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۸؛ الکامل فی‌التّاریخ ج۱۱ ص ۱۸۴؛ مَقْتَل خوارزمی ج۲ ص ۲۷۳؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۴۴؛ منتهی الآمال ۴۴۲؛ نفس المهموم ۲۷۰؛ کبریت احمر ۱۸۵؛ مقتل امام حسین ۱۵۳؛ مقتل مقرّم۲۳۱؛ قمقام ۴۳۳؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۰ و .... سیدالشهدا عليه‌السلام خواهرش حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را از روی جسم غرقه بخون علی اکبر بلند کرد و دلداری داد، داستان ساختگی دلداری حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به سیدالشهدا برای اولین در قرن چهاردهم در کتاب معالی السبطین آنهم بدون هیچ سندی تحریف شده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

عـمـه‌ات آمـده بـالای سـرت می‌گوید:            تو که رفتی بگُـذار این پدرت را ببرم

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : حمیدرضا محسنات نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

افـتاد و پیـش چـشم پـدر پا کـشیده شد            کار عـلـی ببـین به کجـاها کـشـیده شد

دستی کشید موی سیاهش، عجیب بود            هنگـام ظهـر شب به درازا کشیده شد


هرکس به شوق پیروهنش چنگ میزد و            بیـن سـپـاه کـار بـه دعـوا کـشـیـده شد

بی‌اخـتـیـار نـیـزه به پهـلـوش تا رسید            ذهنم به سمت حضرت زهرا کشیده شد

نقـش علی به لـوح دلـم تکّه تکّه و           نقش حسین با کمری «تـا» کشیده شد

جسم پسر شبـیه به زهـرا شد و سپس            جـسم پـدر شبـیـه به مـولا کـشـیده شد

جا شد تـمام قـامت طوبی به یک عـبا            کـار عـلی ببـین به کجـاهـا کـشیده شد

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : محمدرضا رضایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با خَلق و خُلق و منطق احمد نمای تو            با خشم و دست و بازوی خیبر گشای تو

از یک طرف پیمبر و از یک طرف علی            جز تو که قادر است نشیند به جای تو؟


برخـیز با حـسین، غـدیـری به پا بکن            تا اینکه خـصم فـاطمه افـتد به پای تو

در لشگری که اسم تو هم کشته می‌دهد            صد نسل منقرض کند این حمله‌های تو

ترس من از نگاه بد این جماعت است            می‌خـوانم «ان یکـاد» همیشه برای تو

تا دور می‌شـوی دل من شـور می‌زند            خـیـره شده سکـیـنه به هر ردّ پای تو

دیگـر چرا صـدای اذانـت نـمی‌رسـد؟            پس کـو نـوای دلکـش آن ربّـنـای تو؟

این‌های و هوی و هلهله ترسانده خیمه را            وقـتـی نـمی‌رسـد به رقـیـه صـدای تو

جز شرق تا به غرب همین دشت نینوا            جـایی نـرفـتـه پـیکـر از هم جـدای تو

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­های معتبر حذف شد

این حـرمـله، قـسـم که نـدارد مهـارتی            این تیـر قصد کرده نـشـیـند به نای تو

برخـیـز ای عـلـی و ببـین مـادر آمـده            زینب شود فدات که اشکت درآمده

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

جُـنـبـشـی بیـن آسـمـان‌ها بـود            شورشی تا به عرشِ اعلا بود

چـشم‌های فـرشتگـان مبـهـوت            به جـوانـی، پـیــمـبـر آسـا بود


مرتـضایی به شکـلِ پـیـغـمـبر            یا حـسـیـنـی که عـالـم آرا بود

محشری می‌رود به رویِ زمین            یـا قــیــامِ قـیـامـت آنـجـا بــود

اینکه پشتِ سرش روانه شده است            آیـۀ « و ان یـکـاد» زهـرا بـود

نـه فـقــط دل زِ کــربـلا بُــرده

با شکوهـش دل از خـدا بُـرده

لــرزه بـر جـان دشـت اُفـتــاده            از حـسـیـنی‌تـریـن نـبــی زاده

کـیـست این گـردبـاد پـیـچـیـده            کـه خــدا تـیــغ در کَـفـَش داده

کیست این مرد غیرتِ طوفان            کـیـست این سـر فـرازِ دلـداده

هـمـه گـفـتـنـد کـه خـدا انگـار            بـاز پـیــغـمـبــری فــرسـتــاده

از نــژاد عـلـی بـه نـامِ عــلـی            مـثـل عــبــاس کــوهِ اِســتــاده

بـاز دریـــای ایـسـتــاده بـبـیـن

شــورِ رزمِ امـیـر زاده بـبــیـن

قـدمـی زد زمیـن تـلاطـم کرد            لشکری دست و پای خود گم کرد

خـویـش را قـبـلـه‌گـاهِ مـیدان و            کـعـبـه را قـبـلـه‌گـاه دوم کـرد

آسـمـان را بـه خـاک می‌دوزد            ایـنـکه بر حـادثـه تـبـسّـم کـرد

شور آتشفشان شروع شده است            مـرتـضی گـوئـیـا تجـسّـم کرد

اینکه از کُـشته پـشته می‌سازد            بـا لـب تـیـغ خـود تـکـلّـم کـرد

رجـزش دشت را بـهم پیـچـاند

نعـره‌ای زد زمـانه را لـرزاند

تـشـنگی می‌بَـرَد تـوانش حیف            خـشک‌تر می‌شود لبانش حیف

پیـشِ چـشـمانِ خسته‌اش انگار            تیره شد، تـیـره آسـمانش حیف

نَــفَـسـش در شـمــاره اُفــتــاده            خسته شد دستِ پُر توانش حیف

مَرکبِ زخـمی از نَـفَـس اُفـتاد            رفت در بیـنِ دشمـنانش حیف

ناگهـان ضربه‌ای زد از پـهـلو            نیزه‌ای سمتِ استخوانش حیف

بر زمـیـنـش زد از سرِ زینش

پــدرش آمــده بــه بـالــیــنــش

چشمت از حال من خـبر دارد            پــدرت دسـت بـر کـمــر دارد

هـمـه فـهـمـیــده‌انــد بــابــایـت            حـالـتی مـثـل مـحـتـضـر دارد

تـیغ هـایی که هست اطـرافـت            چــقــدر لَـخــتــۀ جـگــر دارد

دستِ لـرزانِ من کجـا و تنت؟            کـه تـو را تـکّـه تـکّـه بـردارد

خُـرد شـد اسـتـخـوانت امـا نـه            اسـتـخـوانـی تنـت مـگـر دارد

نَـکــنَــد از بَـــرِ پــدر بِــرَوی

خـون من گردنت اگـر بِـرَوی

بـی‌تـو تـنـهـای کــربـلا شـده‌ام            بـی‌تـو اُفـتـاده‌تـر زِ پـا شــده‌ام

من که سروی شـکـسـته‌ام بابا            بی‌تو غمگـین‌ترین صدا شده‌ام

نوکِ انگشتهایشان این سوست            عـاقـبت دست بر عـصا شده‌ام

بـی‌تـو بـازیـچـۀ نـگــاه هــمـه            بی‌تو مـجـروح خـنـده‌ها شده‌ام

همه کـف می‌زنند و می‌خـندند            بِـیـنِ ایـنــان چه آشـنـا شــده‌ام

از کـنـارت چـگـونه برخـیـزم

خاک بـایـد به روی سر ریـزم

حجمی از خون و نیزه و تیری            حجمی از زخم‌های دلـگـیـری

حجمی از خُرده‌های یک ساقه            حـلـقـه‌هـایِ جـدایِ زنـجـیـری

حجمی از تیغ‌های لب پَرِ سرخ            حجمی از تکه‌های شمـشـیری

حـجـمی از پـاره‌های پـاشـیـده            غرقِ صد ضربۀ نَـفَـس گیری

حـجـمی از پـیـکـرِ پــراکـنــده            در سـراشـیـبـی و سـرازیـری

بـه دلــم تـیــرِ آتـشـیـن نــزنـی

پـیـرمَـردَم مـرا زمـیـن نـزنـی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. زیرا غرور در فرهنگ لغت به معانی زیر آمده است:« ۱ - ( مصدر ) فریفتن فریب دادن ۲ - ( مصدر ) مغرور بودن ۳ - ( اسم ) فریفتگی ۴ - تکبر نخوت ۵ - پندار خیال باطل ۶ - جوشهایی که بر صورت جوانان پر خون و خوش بنیه پیدا آید » با این معانی می بینید که غرور دارای بار منفی است و بیشتر ذمّ اهل بیت است.

مـن غــرورِ شـکـسـتـه‌ام بـابـا            بی‌تو غمگـین‌ترین صدا شده‌ام

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

سخت است وداع پدری با پسر خویش            سخت است پسر دل ببرد از پدر خویش

بـگـذار زبان در دهـن حـضرت بـابـا            تا کـام بـگـیـرد پدرت از ثـمر خویش


آرام بـرو راه کـمی پـیـش دو چـشـمـم            آرام بـرو از بـغـل هـمـسـفـر خـویـش

سخت است که از قامت تو چشم بپوشم            من ماندم و بی‌تابی این چشم تر خویش

هر چند که مـمـسوس در ذات خـدائی            اما نظری کن پسرم دور و بر خویش

رفتی و پدر ماند و دو تا چشم که تار است            کُشتی پدرت را پسرم پشت سر خویش

با کُـنـدۀ زانـو بـه سـویـت آمــده‌ام راه            بی‌تو نکنم صاف علی جان کمر خویش

بـایـد بـگـذارد پــدر پـیــر تــو اکــبــر            با دست خودش بین عبایش جگر خویش

دیگر به خـداونـد تـوان نـیست به پایم            برخیز و ببر این پدر محتضر خویش

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : علی فردوسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

چـقـدر لحن رجـزهاش به حـیدر رفته            كیست این شیر كه بر اسب به منبر رفته؟

قـد و بالاش به باباش، به لیلا موهاش            چشم و ابروش به جدش به پیمبر رفته


رجـزش غرش شیرانۀ جاء الحق است            هرچه كفتار و شغال است كجا در رفته؟

پـس كـجـائـیـد؟ بـیـائـیـد سـواران بـلا            این جوان روی زمین حوصله‌اش سر رفته

خون به مهمانی شمشیر و خطر می‌رقصد            باده با پای خود اینـبار به ساغر رفته

شاه شمشاد قد از زین به زمین می‌افتد            تبـر ای وای به پابـوس صنـوبر رفته

باغبانی كه حسین است نمی‌دید ای كاش            كه چه‌ها بر سر این لالـۀ پـرپـر رفته

گریه كمتر كنی ای آب كه از پیش فرات            جای دوری كه نرفـته، لب كوثر رفته

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

نعره‌اش غرش شیرانۀ جاء الحق است            هرچه كفتار و شغال است كجا در رفته؟

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : مهدی مردانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نـام زیـبـای کـسی آمد و چـشـمـم تر شد            گریه کن بلکه کمی حال تو هم بهتر شد

روضه خوان گفت: علی، کنده شد از جا قلبم            هر کجـا نـام عـلـی بـود دلـم خـیـبـر شد


روضه خوان گفت: علی، فاطمه آمد یادم            گفت: سـادات بـبخـشـند، دلـم پـرپـر شد

مصطفی سیرت و صورت، نبوی خصلت و خوی            روضه خوان صبر کن این روضۀ پیغمبر شد

باز هم گـفت: عـلی، بعد به تکـبـیر بلـند            وسط روضه اذان گـفت، عـلی‌اکـبر شد

حـیـرت لـشکـر از این بود نـبی می‌آمـد            تـیـغ وقـتی که کـشـیـد آیـنـۀ حـیـدر شـد

صفت آینه صدق است چو لشکر را دید            پس به ناچار علی یک تنه یک لشکر شد

به عـقـیق لب مولا عـطشی داشت علی            به نگین بوسه که می‌زد لبش انگشتر شد

آیۀ بـوسـه به لب‌های عـلـی نـازل کـرد            العطش خواند که تفسیر لبـش کـوثر شد

باز برگشت به میدان، نه علی شد، نه نبی            بـه نـگـاه پــدرش آیــنــه‌ای دیـگــر شـد

علی این بار حسین آمد و از برکت زخم            زیر شمشیر تـنش گوئی که اکـبر تر شد

سر به زانوی پدر داد و به رویش خندید            روز هجران و شب فـرقت یار آخر شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان زیر سم اسب رفتن حضرت علی اکبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

وای از این شیر که شمشیر چه می‌چرخانید            زیر سُم دانۀ شن هر چه نـوشتم سر شد

ابیات زیر به دلیل ایراد محتوایی و معنایی حذف شد، تشبیه سیدالشهدا به خم می تشبیه نادرست و دون شأن اهل بیت است.

جمع شد مسـتی عـالم هـمه در آن بوسه            پس پدر چون خُم می‌ بود و پسر ساغر شد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان زیر سم اسب رفتن حضرت علی اکبر تغییر داده شد

علی این بار حسین آمد و از برکت زخم            زیر سـم‌ها تـنـش انگـار که اکـبـرتر شد

شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : حسین شهریاری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

چـشمِ بـیـدارِ من و باز، شبی طولانی            باز من بودم و حـیرانی و سرگـردانی

خسته بودم، دلم از عالم و آدم پُـر بود            از سـیاهیِ دلِ اهلِ زمین دلـخـور بود


می‌شنیدم همه جا غربت فریادی را...            ناگهان از همه سو، گریۀ نـوزادی را

عطرِ مظلومیـتش دور و برم می‌پیچید            گریۀ مـلـتـمسـش توی سرم می‌پـیچـید

می‌شنـیـدم همه جا غربت فـریادش را            چشم بستم که زِ خـاطر ببرم یادش را

چشم بستم «وَ به رویای غریبی رفتم»            خواب دیدم که به صحرای غریبی رفتم

بـوی پیـمان شکـنی از همه جا می‌آمد            از سراپـای زمین بـوی بـلا می‌آمد...

ناگهان گوشِ دلم پُر شد از آهنگی تلخ            خستگی بود و صدای عطش و جنگی تلخ

چشمم افتاد به مردی که دودستش پُر بود            مرد، از دستِ اهالیِ زمین دلخور بود

روی دستش پسرش بود که سربازش بود            آخرین یار پدر، لحظۀ پروازش بود...

تیر برخواست که آرام کـند کودک را            تا که سیـراب کند حـنجـرۀ کوچک را

بعد از آن تیر سه سر بود و گلویی پاره            چشمِ حیران پدر بود و گـلویی پاره...

گـفت: رفـتی دل بابای تو تـنهـاتـر شد            از همین لحظه که رفتی پدرت بی‌سر شد

کاسۀ عـمـرِ پـدر بی‌تـو به سـر می‌آید            ساعـتـی منـتـظرم بـاش... پـدر می‌آید

چـشـم او بسته شد و گـریـۀ او بند آمد            ناگهـان بر لـبـش انگار که لبخـنـد آمد

گریه‌اش قـطع شد اما شده چـشمانم تَر            چشم وا کردم و گفتم: مددی یا اصغر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر جهت انتقال بهتر معنای شعر تغییر داده شد، زیرا استعارۀ کلمه رقصیدن غالبا برای لطافت بکار برده می شود که در اینجا کاربرد ندارد

تـیـر رقـصیـد که آرام کـنـد کودک را            تا ک سیراب کند حـنجـرۀ کوچک را

موضوع سه شعبه بودن تیر در کتب و منابع معتبر تاریخی نیامده است.

بعد از آن تیر سه سر بود و گلویی پاره            چشمِ حیران پدر بود و گـلویی پاره...

زبانحال حضرت رباب شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

انـگـار عـلـی مـادر تو شـیـر ندارد            گریه نکن این قـدر که تأثـیر ندارد

بی‌حال شدی و دل من ریخته برهم            درمانـده شده فـرصت تأخـیر ندارد


می‌گیرم از این قوم کمی آب برایت            بابای تو ترس از غـمِ تحـقـیر ندارد

ای مردم کوفه پسرم تشنۀ آب است            این کودک عطشان که تقصیر ندارد

یک مرد بیـاید بـبرد غـنچـۀ من را            آبـش بـدهـد... مـادر او شیـر ندارد

گفتند: "حسین آمده خود آب بنوشد"            یک جرعۀ آب این همه تفسیر ندارد

ای حرمله این بچه سرِ جنگ ندارد            این کودک بی‌شیر که شمشیر ندارد

تیری که به عباس زدی؟! وای خدایا            این غـنچۀ من طاقت آن تیـر ندارد

شادی نکنید این همه که مادرش افتاد            شیر خواره زدن این همه تکبیر ندارد

در خیمه رباب از غم او با دل خونین            کاری بجز اشک و غم شبگیر ندارد

گیرم که شکسته شده، بعد از علی‌اصغر            ...گهواره دگر حاجت تعـمیر ندارد

خوابش شده دامادی اصغر ولی انگار            خواب دل هجران زده تعـبیر ندارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد؛ زیرا بیچاره خواندن اهل بیت روضه و مرثیه نیست بلکه توهین است.

ای مردم کوفه پسرم تشنۀ آب است            این کودک بیچاره که تقصیر ندارد

بیچاره ربابه جگرش سوخت و دیگر            کاری بجز اشک و غم شبگیر ندارد

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ای حرمله این بچه سرِ جنگ ندارد            شش ماهۀ بی‌شیر که شمشیر ندارد

تیری که به عباس زدی؟! وای خدایا            شش ماهۀ من طاقت این تیـر ندارد

شادی نکنید این همه که مادرش افتاد            شش ماهه زدن این همه تکبیر ندارد

شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام ( حالات حضرت رباب )

شاعر : حسین غلامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

آسـمان تـشـنه، اشک‌ها جاری            چـشم‌ها شور و زخـم‌ها کاری

در بـیـابـان خشک و سـوزانی            مـاهـی تـشـنـه در بـغـل داری


دست و پا می‌زند نگـاه فـرات            آه بــاران، چـرا نـمـی‌بـاری؟!

کـودکـی تـشـنـه بـاشـد امـا تـو            دست را روی دست بگذاری؟!
تـشـنـگـی، دلـهـره، پـریـشـانی            یک زن و این هـمه گرفـتاری
بـــه فـــدای دل پـــریــشــانـت            این تویی که در اوج ناچـاری
مـی‌روی مـثـل مــادر مـوسـی            کـودکـت را به نـیـل بـسـپاری
دل به دریا زده است چشمانت            مــی‌کـنــی بـــاز آبــــروداری
آه بـانـو، چـقـدر دشـوار اسـت            در خودت گـریه را نگهـداری
آیت الکـرسی است روی لـبت            در دلـت حـرف‌های بـسـیاری
"وَ مِنَ الـماءِ کُـلُّ شَی ءٍ حَـیّ"            که حسین است زندگی ...آری

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد بر خلاف آنچه به غلط رایج شده است زمین کربلا بین دو شط قرار ندارد بلکه هم دجله و هم فرات هر دو در شرق کربلا قرار دارند حتی خود رود فرات هم ۴۰ کیلومتر با کربلا فاصله دارد و از ۴۰ کیلو متری کربلا یعنی محدودۀ پل مصیب نهر علقمه از فرات منشعب شده و به کربلا می آید.

در مـیـان دو رودِ ســرگـردان            مـاهـی تـشـنـه در بـغـل داری

شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : رضا حاج حسینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

زخم را اینبار بر قلب پدر می‌خـواستـند           مـادر بی‌تاب را بی‌تـاب‌تـر می‌خواستـند

این هدف انگار با اهداف دیگر فرق داشت           که برایش تیـر انـداز قـدر می‌خـواستـند


دشمن نـام عـلـی بـودند... ورنه چـلـه‌ها           تیرشان تک شعبه هم می‌شد اگر می‌خواستند

تیغ های ظالم بی‌رحم، خـون می‌ریخـتـند           نیزه‌های وحشی خونخوار، سر می‌خواستند

از کـبوتـرها کـبـوتروار تر پـرواز کرد           گرچه او را کودکی بی بال و پر می‌خواستند

: امتیاز

شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : محمد مهدی خانمحمدی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مگر که گریه کـند چاه زمـزمی دیگر            که خشک مانده لب ذبح اعظمی دیگر

امید، مشک عمو بود و هر کسی می‌گفت            رباب گریه نکن صبر کن کمی دیگر


عـمودِ خیمه رطب‌های تـازه می‌ریزد            اگـر اراده کـنـد بــاز مـریـمـی دیـگـر

ولی رباب که سر گرم ذکر یارب بود            غمی نداشت بخـواهد خـدا غمی دیگر

دل از تـمامی عـالـم بُـرید و با لبخـنـد            روانه کرد عـلـی را به عـالـمی دیگر

رباب آب شد اما علی که آب نخواست            سه جرعه آمد و نوشید مرهمی دیگر

دو دست خالی خود را تکان تکان می‌داد            که جز خیال علی نیست همدمی دیگر

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : علی مشهوری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : 0

خورشید تـیـره با رخ او زرد می‌شود            یک کوه نار پیش رخش سرد می‌شود

رنگ تمام جنگ جمل دیـده‌های دشت            بـا گـفـتـن انابـن حـسـن زرد می‌شـود


پیروز رزم بی‌شک و تردید قاسم است            وقتی که دشت مـاریه پُر گرد می‌شود

تا تیغ را بروی سرش بُرد عمه گفت:            دارد گـل بـــرادر مـن مــرد مـی‌شـود

در این میان بگوش صدای عمو رسید            ذکـر حـسین فـاطـمـه بـرگـرد می‌شود

ناگه در این حماسۀ زیبا و پر خروش

فـریـادهای فـاطـمـتـا مـی‌رسد بگـوش

تیغ عدو به فرق سرش جا گرفت و بعد            آن قطره نیز راه به دریا گرفت و بعد

بــاران تـیـرهـا بـه تـن او شـدیــد شـد            از تیر لاله‌های تنش بو گرفت و بعد

همچون پرنده‌های شکاری به او رسید            ارباب عشق دست به زانو گرفت و بعد

قـاسـم به روی دامن سـلـطـان کـربـلا            از هرچه جز عموی خودش رو گرفت و بعد

در لحظه‌ای به پیش عمو بود و هیچکس

او روی دامـن پــدر افــتــاد از نــفـس

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر تغییر داده شد

سنگ عدو به گوشۀ ابرو گرفت و بعد            یک نیزه جا به داخل پهلو گرفت و بعد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، درترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مثل ضریح،جسم مشبَّک مشبَّک است            با سم اسب پیکر او خو گرفت و بعد

زبانحال حضرت قاسم علیه السلام با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : آرش براری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

سیزده سال است هرجا غصه‌ام را دیده‌ای           زودتر از دیگـران حال مرا پـرسـیده‌ای
مثل خورشیدی به روی ماه من تابیده‌ای           بیـشـتر از بچه‌های خود مرا بـوسـیده‌ای


حس نکردم که یتیمم با تو در این سال‌ها
هم عـمو بودی برایم هم پـدر این سال‌ها

نجمه آورده لباس پاک و خوشبـوی مرا           خواهر تو شانه کرده ‌ای عمو موی مرا
آبـرو دارم زمـین نـنـداز پس روی مـرا           راستی! دیدی تو حرز روی بازوی مرا؟

لطف کن این بار آخر هم مرا اکبر بدان
همچو او اذنم بده؛ از درگهت من را مران

مست هم هـستـند در آغـوش هم افتاده‌ها           می‌خـورد بر یکـدگر لبهـای جـام باده‌ها
کار دشواری است این دل کندن از دلداده‌ها           درد دل‌های عـمـوهـا و بــرادر زاده‌هـا

قلبم از جا کنده شد قبل از سفر گریه نکن
ای عمو از حال رفتی اینقدر گریه نکن

نه فـقـط مردان ما کشته شدن را دیده‌اند           بچه‌هامان جـنگهای تن به تن را دیده‌اند
پیش خود گفـتند قبلا خشم من را دیده‌اند           عده‌ای که در جمل جنگ حسن را دیده‌اند

می‌گذارم بر سر خود تاج شاهـنـشـاه را
نصفـۀ عـمامه‌ای پوشانده نصف مـاه را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن تغییر داده شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال ۸/۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ۲/۱۹؛ حماسه حسینی ۳/۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ۱/۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. ضمناً در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

نجمه آورده لباس پاک و خوشبـوی مرا           دختر تو شانه کرده ‌ای عمو موی مرا

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن تغییر داده شد؛ موضوع نامه امام حسن برای اذن جنگیدن حضرت قاسم در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در روضة الشهدا جعل شد و هیچ سندی هم ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

مطمئن هستم که این نامه برایت آشناست؟           دست رد دیگر نزن این دست خط مجتبی است

بند زیر به دلیل ایراد های متعدد روایی، تاریخی، محتوایی و سکت شعر در مصرع چهارم کلاً حذف شد.

بـا مـژه‌هـایـم تـمام دشـت را جـارو زدم           من برای تو به هرچه سنگ میشد رو زدم
یابن زهـرا جای تو بر نیـزه‌ها پهلو زدم           نـاگـهـان افـتـادم روی زمـیـن زانـو زدم

راه تو حق است پس باید به راهت جان دهم
اسبها را دور کن شاید که راحت جان دهم

زبانحال حضرت قاسم علیه السلام با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

می‌کـشـی آه و دلِ شـاهِ وفـا مـی‌لـرزد            تو اگر حکم کنی عرشِ خـدا می‌لرزد

اذن میدان بده بر قـاسم خود ای دلدار            این یـتـیمِ حـَرَمَت را به خـدایت بسپار


آب که نیست کمی پُشتِ سَرَم اشک بریز            تو امـیرِ حرمی بیـن حرم اشک بریز

قـاسم ابن حـسن ابن عـلی‌ام… می‌آیـم            لشکرِ کـوفه بدان حـیـدری‌ام… می‌آیم

می‌رسـم تا بـزنـم لشـکرتان را بَر هم            می‌کشم ریز و درشت و یَلِتان را دَرهم

کوچه‌ای ساخـته‌اید و رهِ من می‌بـندید            سنگ انداختـه و دورُ و بَرَم می‌خندید

کـینۀ خیـبر و بغضِ اُحُد و بُخلِ غدیر            همگی جمع شد و خورد زمین بچۀ شیر

عقده‌های جَمَل و کوچۀ تنگ و صفّین            شد بلا تا که بیُفتم به زمین، وای حسین

نَـفَـسَـم تـنـگ شـده شـاهِ کَـرَم زود بـیا            مـثـلِ مـادر شده پهـلـو و پَـرَم زود بیا

دارد از پنجۀ کین مویِ سَرم می‌ریزد            پیـکرم را نَـبَـری بال و پـرم می‌ریزد

بِبَر این پیکرِ بی‌جان و رَمق از میدان            گریه کن ناله بزن آه عمو ندبه بخوان

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن تغییر داده شد؛ موضوع نامه امام حسن برای اذن جنگیدن حضرت قاسم در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در روضة الشهدا جعل شد و هیچ سندی هم ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دستخـطِّ پدرم بر رویِ چشمت بگـذار            این یـتـیمِ حـَرَمَت را به خـدایت بسپار

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی حذف شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی جعل شده است.

پسرِ شاهِ کـریـمـم دو جهـان در مُـشتم            شرحِ جاءَالحـقـم و ارزقِ شامی کُشتم

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، درترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است.

مَرکبی نیست که از رویِ تَنَم رد نشده!            با اباالفضل مگر قاسمت هم قد نشده؟!

باز با زخمِ زبان بر دلِ ما چَنگ زدید            سنگ برداشته و یک کوچۀ تنگ زدید

کوچه‌ای ساخته‌اید و راهِ من می‌بـندید            سنگ انداختـه و دورُ و بَرَم می‌خندید